یا رب این درد مگو را چاره کن |
یا امان ده یا مرا آواره کن |
یا ز رسوایی نماند نام من |
یا قرین با نام نیک همواره کن |
یا به حکمت سوی چشمانم ببر |
یا به دیدارت چو مه رخساره کن |
هر چه دارم نزد رویش هیچ نیست |
بر ستان جان خلق دیگر باره کن |
بسته ام عهد وفا با یار و دل |
گر شکستم تار و پودم پاره کن |
صبا |
|
آبان به سیزده رسید و دلم بیقرار شد |
وقت وصال همدم و دیدار یار شد |
هنگام عزلت و تنهائیم گذشت |
دلبر به کامم و دل در کنار شد |
باد صبا ز جانب مستانه اش وزید |
جان بر نسیم محبت سوار شد |
پیوند شبنم و گلبرگ بسته شد |
پائیز عمر رفت و خزانم بهار شد |
بی تابی دل
دل تاب ندارد این همه سختی و رنج |
بی تابی دل را نفس توست دوا |
گر قصد رهایی از غم عشق کنم |
آزادگیم را قفس توست دوا |
از بی خبری صد گنه افتاد به دل |
حق گوی که بانگ جرس توست دوا |
یا رب تو ببخشای پریشانی دل |
ای یار غمم را هوس توست دوا |
در دایره روسیهانم در دام |
موسی ید فریادرس توست دوا |
مهدی چو نباشد اشتیاقی در دوست |
خاموشی به جان بی کس توست دوا |
|
سلام
سلام ای اون که تو قلبم نشستی |
به حرمت همون عهدی که بستی |
همین که جز برای هم نباشیم |
که یک آهنگ و یک شعر و صدا شیم |
چشامو بستم از هرچی به جز تو |
گریزون هستم از هرکی به جز تو |
سلام ای بودنت تعبیر رؤیام |
سلام ای اون که هستی کل دنیام |
سرّ دلدادگی
محفل دلدادگی برپاست در جانم، بیا |
محرم دل! منتظر بر جای می مانم بیا |
پاره ای از این وجودی رو مگردان ای بسا |
دل زکف پر برکشد، فریاد با بانگی رسا |
صد مَلک را پادشاهم تا که دارم من تو را |
کس برایم نیست چون تو، دل سپارم من تو را |
مَه به کف، خورشید در دستم که تاج سر شدی |
مهتر از بختم نباشد چون مرا دلبر شدی |
درباره این سایت